آرتور کستلر

آرتور کستلر در 1905 در بوداپست مجارستان بدنیا آمد و مرگ او در سال 1983 در لندن اتفاق افتاد. معروفترین اثر کستلر ظلمت در تاریکی است. کستلر به دانشگاه وین رفت. مدتی خبرنگار جنگی نیوزکرونیکل انگلستان در جنگ داخلی اسپانیا بود. ظلمت در تاریکی که به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شده است، داستان بلشویک کهنه کاری است که در تصفیه های استالینی دهه سی با خودزنی به گناه نکرده اعتراف می کند. مخصوصا اقرار او به براندازی نظامی که برای بر پا کردن آن خون دل خورده بود، مضحک ترین جنبه های سناریو به شمار می رفت. کستلر که خود از اعضای حزب کمونیست بود مدتی بعد به آن دکترین پشت کرد و در صف منتقدان آن جا گرفت. کستلر در سالهای آخر عمر به سرطان خون مبتلا شد و بیماری پارکینسون زمین گیرش کرد. او همراه همسرش داوطلبانه خودکشی کرد.





توی سلول او همه چیز آرام بود. روباشوف فقط صدای پای خود را بر کف سلول می شنید. شش قدم و نیم تا در، از آنجا می آمدند و می بردندش، شش قدم و نیم هم تا پنجره و پشت آن که شب از راه می رسید و چیزی نمانده بود. وقتی از خود پرسید واقعا به چه دلیل باید بمیری؟ پاسخی نمی یافت. در نظام اشتباهی وجود داشت، شاید اشتباه در درک او بوده که تا به حال آن را مسلم می دانست. دیگران را به نام آن قربانی کرده بود حالا خود قربانی آن می شد: در آن اندیشه، هدف وسیله را توجیه می کرد. همین جمله اخوت بزرگ را در انقلاب کشت و همه را به جنون کشاند. توی یادداشت های روزانه اش چه نوشته بود؟ همه میثاق ها را به دور افکنده ایم، تنها اصل راهنمای ما نتیجه منطق است، ما بدون اخلاق کشتی رانی می کنیم. شاید قلب زشتی ها در همین جا نهفته باشد. شاید کشتی رانی بدون لنگر برای آدمی شایسته نباشد و شاید خرد صرف قطب نمای معیوبی باشد که آدم را به گردابی توفانی بکشد که هدف را در مه و تیرگی گم کند. لابد زمان ظلمت بزرگ فرا رسیده بود. شاید بعدها خیلی بعد، جنبش نوینی بر پا شود با پرچم های نوین، با روحی نو که سرنوشت اقتصادی و احساس دریایی را با هم بشناسد. شاید اعضای حزب جدید لباس راهبان  را بپوشند، راهی را موعظه کنند که پاکی وسیله هدف را توجیه کند. شاید مسلکی را رواج دهند که در آن اصل فرد مساوی ست با خارج قسمت یک میلیون بر یک میلیون نادرست باشد و حساب جدیدی مطرح کنند که بر مبنای ضرب قرار دارد: بر مبنای پیوند یک میلیون نفر برای تشکیل موجودیت جدیدی که دیگر توده ای بی شکل نیست، شعور و فردیت خاص خود را دارد که با احساس دریایی یک میلیون بار بزرگتر می شود در فضایی نامحدود اما محفوظ...

گزیده ای از کتاب:

کستلر ، آرتور ، ظلمت در نیمروز ، ترجمه اسدالله امرایی ، تهران ، نقش و نگار ، 1380

ایوان تورگنیف

ظهر سوزان 26 ژوئن سال 1848، در پاریس، که قیام "کارگا ه های ملی" تقریبا سرکوب شده بود، در یکی از کوچه های تنگ و باریک ناحیه سن آنتوان یک گردان منظم پیاده نظام در صدد فتح سنگر بندی خیابانی انقلاابیون بود. چند تیر توپ سنگر را متلاشی نموده و آن عده از مدافعان سنگر که جان سالم بدر برده بودند، سنگر را ترک می کردند و فقط به فکر نجات جان خویش بودند. در این اثناء ناگهان برفراز سنگر، روی بدنه فرو رفته واگن ترن اسبی، مرد قد بلندی که نیمتنه کهنه ای به تن داشت و شال قرمز رنگی دور کمرش پیچیده بود با کلاه حصیری که موهای سپید و نامرتبش را می پوشاند نمایان گردید. در یک دست او پرچم و در دست دیگرش شمشیر کند و خمیده ای دیده می شد. او با صدای نازک و هیجان زده شعار می داد، از سنگر بالا می رفت و پرچم و شمشیرش را در هوا تکان می داد. یکی از تیراندازان هنگ "ونسان" او  را نشانه گرفت و به سویش شکیک کرد... پرچم از دست مرد قد بلند رها شد و خودش مثل یک گونی، عین اینکه خودش را به پای کسی انداخته باشد به رو به طرف پائین غلتید... گلوله از وسط قلبش گذشته بود... یکی از شورشیان فراری به دیگری گفت: نگاه کن، مرد لهستانی را کشتند! دیگری گفت: بر شیطان لعنت! و هر دو به طرف خانه ای که تمام کرکره های چوبی اش بسته بود و روی دیوارش آثار گلوله توپ و تفنگ دیده می شد دویدند. این - دمیتری رودین بود. 1855

تورگنیف ، ایوان ، رودین ، ترجمه آلک قازاریان ، تهران ، اساطیر ، 1363



ایوان سرگئویچ تورگنیف، مشهورترین و سرشناس ترین شاعر و نویسنده قرن نوزدهم در سال 1818 در روسیه متولد شد و در سال 1883 در پاریس در گذشت. تحصیلات خویش را در دانشگاههای مسکو، سن پطرزبورگ و برلن انجام داد، با وجود آنکه در خانواده متعینی تولد یافته بود، همواره علیه نظام ارباب- رعیتی که در رژیم تزاری معمول بوده، مبارزه می کرد.به همین منظور از خدمت نظام فرار کرد و روسیه را ترک گفت. مسافرتهای زیادی به کشورهای اروپای غربی کرد و سخت تحت تاثیر عقاید آنان قرار گرفت. او در نهضتی که در جهت ایجاد تحولات بنیادی در کشورش بوجود آمده بود، سهم بسزایی داشت و با آثار انتقادی خویش مخصوصا "خاطرات یک شکارچی" ضربات سهمگینی به نظام فرتوت  و فئودالی رژیم تزاری زد، مع هذا کارهای ادبی او، مخصوصا قریحه و استعدادش در توصیف صحنه های بومی و روستایی و خلق پرسوناژهای نیهیلیست برایش شهرتی به مراتب فزون تر از فعالیتهای سیاسی به ارمغان آورد.. خاطرات یک شکارچی (1847-1851 )،رودین (1856)، آشیانه اشراف (1859)، پدران و پسران (1862)، در آستانه فردا (1860)، دود (1867) و خاک بکر (1876) از آثار مشهور اوست.


منبع:


تورگنیف ، ایوان ، مرداب آرام (صفحات مقدماتی) ، ترجمه محمود محرر ، تهران ، تیراژه ، ۱۳۶۷