-
حربا / آنتوان چخوف
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 22:16
-
دارکوب ها / ارسکین کالدول
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 23:57
صفحه یک صفحه دو و سه صفحه چهار و پنج صفحه شش و هفت صفحه هشت و نه آخرین صفحه
-
شوخی/ آنتوان چخوف
شنبه 16 مردادماه سال 1389 19:43
صفحه یک و دو صفحه سه و چهار صفحه پنج و شش آخرین صفحه
-
پرچم
جمعه 8 مردادماه سال 1389 10:43
صفحه 106-107 صفحه 108-109 صفحه 110 رویای ماهی قرمز فهرست ادامه
-
گل/ جیمز جویس
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 21:25
صفحه یک صفحه دو و سه صفحه چهار و پنج صفحه شش و هفت صفحه هشت و نه
-
شکست ناپذیر/ سامرست موام
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 22:54
صفحه یک صفحه دو و سه صفحه چهار و پنج صفحه شش و هفت صفحه هشت و نه صفحه ده و یازده صفحه دوازده و سیزده صفحه چهارده و پانزده صفحه شانزده و هفده صفحه هجده و نوزده صفحه بیست و بیست و یک صفحه بیست و دو و بیست و سه صفحه بیست و چهار و بیست و پنج صفحه بیست و شش و بیست و هفت صفحه بیست و هشت و بیست و نه صفحه سی و سی و یک صفحه سی...
-
مرداب حبشه /گاستون شرو
جمعه 25 تیرماه سال 1389 10:44
صفحه یک صفحه دو صفحه سه صفحه چهار صفحه پنج
-
اندوه بی پایان / ماکسیم گورکی
شنبه 19 تیرماه سال 1389 10:14
صفحه یک و دو صفحه سه و چهار صفحه پنج و شش صفحه هفت و هشت صفحه نه و ده صفحه یازده و دوازده صفحه سیزده و چهارده صفحه پانزده و شانزده صفحه هفده و هجده صفحه نوزده و بیست صفحه بیست و یک و بیست و دو صفحه بیست و سه و بیست و چهار
-
علی اشرف درویشیان
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 22:17
کرامت الله دانشیان بیست و هفت ساله که در سال 1325 در شیراز متولد شده بود، در دادگاه تجدید نظر، جانانه به دفاع برخاست و چنین گفت: "در بیدادگاه اول بنابر شرایط فاشیستی حاکم بر آن، دفاع مرا ناتمام شنیدید. همچنین، دفاع دوستم، گلسرخی را، اما من دفاعم، جز دفاع از حقوق توده های فقیر و تحت ستم و حمله به ضد انقلاب و...
-
حمیدرضا ایروانیان
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 22:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 PAGEREF _ Toc 255686363 \h 164 08D0C9EA79F9BACE118C8200AA004BA90B02000000080000000E0000005F0054006F0063003200350035003600380036003300360033000000 اولین مجموعه داستانهای کوتاه از حمید رضا ایروانیان تحت عنوان " رویای ماهی قرمز " در بیست و...
-
زاهاریا استانکو
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 18:31
مردم مهربان، هر جور که میل شماست! ولی بدانید ، من به کمونیست ها رای دادم!... به کمونیست ها... من آن طور رای دادم که، اگر "مارداره" زنده بود، همان طور رای می داد. اگر زنده بود.. جمعیت با تحسین به ندای او پاسخ داد. اول یک نفر، آن هم نه چندان بلند، ولی بعد به تدریج صداهای دیگری به آن اضافه شد، تا اینکه به...
-
امیل زولا
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 21:40
ا و فقط یک چیز را می فهمید: چاه انسانها را بصورت لقمه های بیست و سی نفری فرو می بلعید و چنان به نرمی، که گفتی حس نمی کند چگونه از گلویش پایین می روند. پایین رفتن کارگران از ساعت چهار صبح شروع می شد. آنها برهنه پا، چراغ به دست از "جایگاه رختکن" می آمدندو دسته دسته منتظر می ماندند تا عده شان کافی شود. قفس...
-
آرتور کستلر
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 20:11
آرتور کستلر در 1905 در بوداپست مجارستان بدنیا آمد و مرگ او در سال 1983 در لندن اتفاق افتاد. معروفترین اثر کستلر ظلمت در تاریکی است. کستلر به دانشگاه وین رفت. مدتی خبرنگار جنگی نیوزکرونیکل انگلستان در جنگ داخلی اسپانیا بود. ظلمت در تاریکی که به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شده است، داستان بلشویک کهنه کاری است که در...
-
رزا لوکزامبورگ
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 19:28
رزا لوکزامبورگ انقلابی و رهبر سوسیالیست و کمونیست آلمانی.. مطالعه بیشتر: بانویی اندیشمند و یک انقلابی تندرو "رفرم یا انقلاب" از دیدگاه رزا لوکزامبورگ لوکزامبورگ در برابر لنین
-
ایوان تورگنیف
جمعه 23 بهمنماه سال 1388 18:59
ظهر سوزان 26 ژوئن سال 1848، در پاریس، که قیام "کارگا ه های ملی" تقریبا سرکوب شده بود، در یکی از کوچه های تنگ و باریک ناحیه سن آنتوان یک گردان منظم پیاده نظام در صدد فتح سنگر بندی خیابانی انقلاابیون بود. چند تیر توپ سنگر را متلاشی نموده و آن عده از مدافعان سنگر که جان سالم بدر برده بودند، سنگر را ترک می کردند...
-
میخائیل آلکساندروویچ شولوخوف
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 17:06
گریگوری مه له خوف را سلطان دوم فرمانده اسواران، به ماموریت ارتباطی با ارکان حرب هنگ فرستاده بود. موقع عبور از محلی که به تازه گی در آن جنگی صورت گرفته بود به جنازه ی قزاقی بر خورد که افتاده بود وسط جاده. سر بورش به کپه سنگ ریزه ی کنار جاده که از سم اسب ها به هم ریخته بود تکیه داشت. گریگوری پیاده شد، برای آن که بوی...
-
کنستانتین سیمونف
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 20:20
آن روز مثل یک افسانه شروع شد: از سر صبح کاشیرین فرمانده گروه پارتیزانی دنبال تانیا آمد. تانیا تصور می کرد که او به محل گروه پرواز کرده، ولی او ناگهان با اونیفورم جدید سرهنگی و بدون ریش نزدش آمد. یک هفته قبل وقتی کاشیرین برای عیادت تانیا به بیمارستان آمده بود و بعدا وقتی خود تانیا برای وداع با او به هتل...
-
برتولت برشت
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 20:53
پسر کوچکم از من می پرسد: لازم است ریاضی بخوانم؟ خوش دارم بگویم: برای چه؟ همین طوری هم می فهمی دو تکه نان از یکی بیشتر است. پسر کوچکم از من می پرسد: لزومی دارد فرانسه بخوانم؟ خوش دارم بگویم: این امپراطوری بالاخره فرو می پاشد. تو هم با دست هایت شکمت را می مالی و حالی شان می کنی که گرسنه ای. پسر کوچکم از من می پرسد:...
-
الکساندر سرافیموویچ
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 20:26
در گزارشی که از محل حادثه تهیه شد، نوشتند: "در فلان روز نوامبر در ایستگاه فلان، ایوان گراسیموف پلیپاسوف، سوزنبان کشیک، اهل روستای اولیانو دمایانوف ولوپست، اوران گئوبرنیا، بخاطر سهل انگاری بر اثر تصادف با لوکوموتیو شماره 5 در راه بازگشت به خانه کشته شد." ساعت 10 صبح بود. مسافرین روی سکوی راه آهن در رفت و آمد...
-
ژان پل سارتر
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 21:20
کلمه پوچی اکنون زیر قلمم زاده می شود، کمی پیش، در باغ، نیافتمش، ولی دنبالش هم نمی گشتم، نیازی به اش نداشتم: من بدون کلمات می اندیشیدم، در باره چیزها، با چیزها. پوچی نه تصوری در سرم بود نه آوای یک صدا، بلکه آن مار مرده دراز دم پاهایم بود، آن مار چوبی. مار یا چنگال یا ریشه یا پنجه کرکس، اهمیتی ندارد. و بی آنکه چیزی را...
-
اینیاتسیو سیلونه
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 20:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 لاتزارو گفت: هرگز فکر نکرده ای که قدرتی هست که حرکت مورچه ها را در زیر زمین و پرواز پرندگان را از قاره ای به قاره دیگر هدایت می کند؟ استلا پرسید: تو مطمئنی که چنین چیزی وجود دارد؟ من اصلا مطمئن نیستم. لاتزارو گفت: به نظر من دقیق دانستنش هم چندان مهم...
-
الکساندر فادیف
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 20:56
گارد جوان را که نخستین چاپ آن در سال 1946 منتشر شده است یکی از برجسته ترین نمونه های رئالیسم سوسیالیستی می شناسند. کتاب با نزدیک شدن نیروهای آلمانی به شهر معدنی کراسنودن و شروع موج مهاجرت مردم از آن شهر و شهرها و دهات آن حوالی همراه با عقب نشینی ارتش آغاز می شود. داستان، ماجرای تشکیل هسته های مقاومت زیر زمینی و مبارزه...
-
ماکسیم گورکی
جمعه 25 دیماه سال 1388 20:42
صبح روز بعد، ده ها نفر زن و مرد کنار در آهنی مریض خانه ایستاده و منتظر بیرون آوردن تابوت رفیق شان بودند. اطراف آنها جاسوس ها با احتیاط می گشتند و گوش تیز کرده بودند تا کوچک ترین صدایی را بشنوند. صورتها، ژست ها و حرفها را زیر نظر داشتند. در پیاده روی مقابل، دسته ای پاسبان هفت تیر به کمر ایستاده بودند. بی مبالاتی جاسوس...